طرح واژه
نمی دانم این جناس های نجس کی آتشفشان این بغض کهنه می توانند باشند اما سال هاست نجابتت گم است پشت جنابت نجیب زاده های بی استخوان عرب و جوانان خانه ندیده ات در کف چارخانه های سرخ و سفید عقال هم لهجه ها ودشداشه های شاد همسایه ها شان مانده اند مانده اند پشت حکایت های تازه ی تازیانه و زیتون وروایت تورات های تازه را خط می نویسند اینجا جای امنی نیست اما چند ساحل آنطرف تر از همین مدیترانه ملک یزید های زیادی می شناسم که لخت لمیده اند و لخته های خون ما را در سکر ترانه های ام کلثوم می بلعند این جماعت گوساله های سامری هم نباشند ، رمه رم کرده اند ، که بجای علف "الف لیله واللیله " می جوند و قیلوله هایشان را به چرت های چرت شان وصله می زنند از بصره خرما می شناسند و از فلسطین چز تین و زیتون و سیبستان هاش چیزی نمی شناسند اما خوب می دانم سخت از بیروت می ترسند و نامش را باروت می نویسند سید محمد امین جعفری حسینی
طرحواژه را در بلاگ دنبال کنید |