طرح واژه
لحظه ای مریز در پیاله ی وجود من از شراب چشمهات کاین ترک نشسته جام را بس است تا شکستن و فنا شدن جرعه ای خیال تو... نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید نفس هایم گواهی می دهد بوی تو می آید ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ با تمام خستگیت پای این ستون ستون هزار و چهارصدم وقتی برای اولین بار چشمانت بر قد و قامت رعنای علمدار می افتد خداحافظی می کنی السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لامیر المومنین از اینجا تا پست قبلیم به اندازه یک کلیک فاصله است اما فاصله منِ پست قبلی با منِ این پست از زمین تا به خود آسمان رسیده هیچ وقت با این سرعت مقدمات سفری که اصلا قصد رفتنش رو هم نداشتم فراهم نشده بود ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یاران! شتاب کنید قافله در راه است. می گویند که گناهکاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهکاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند . سید مرتضــــــا آوینی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پشیمانیم؟ مگر که خواب مرا تا حرم پیاده برد... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ فراضی از زیارت اربعین زود بیدار شدم تا سر ساعت برسم من به “قد قامت” یاران نرسیدم، ای کاش آه، مادر! مگر از من چه گناهی سر زد طمع بوسه مدار از لبم ای چشمه که من سیبِ سرخی سر نیزه ست، دعا کن من نیز ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پی نوشت: همه دارند به سوی حرمت می آیند طبق معمول من بی سر و پا جاماندم....
و بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ
لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ
وَحَیْرَةِ الضَّلالَةِ
باید اینبار به غوغای قیامت برسم
لا اقل رکعت آخر به جماعت برسم
که دعا کردی و گفتی به سلامت برسم؟
نذر دارم لب تشنه به زیارت برسم
اینچنین کال نمانم به شهادت برسم
طرحواژه را در بلاگ دنبال کنید |