طرح واژه
این واژه های دست و پا شکسته رو چند شب پیش در حرم امام رضا دور هم جمع کردم تقدیم به حضرت ایشان شاعری گفت که شیدا شده ای ، می بینی؟ قطره ای بودی و دریا شده ای ، می بینی؟ عاشقی گفت که در راه جنون می رفتی و کنون لیلی لیلا شده ای ، می بینی؟ عابدی داد زد ای مست گنه کار بدان شرم نوشیدی و رسوا شده ای ، می بیبنی؟ اهل معنی که در او نور خدا می دیدم گفت حالاست که پیدا شده ای ، می بینی؟ * من از آن لحظه شدم نقطه پرگار جهان که تو در بزم دلم جا شده ای ، می بینی؟ به مناسبت دومین هفته حضورم در مشهد بر شانه های ضریحت تا می گذارم سرم را زهرا بشری موحد
*
*
انگار می گیری از من غوغای دور و برم را
حرفی ندارم به جز اشک، نه حاجتی نه دعایی
دست شما می سپارم این چشم های ترم را
عطر هوای رواقت، آهنگ هر چلچراغت
نگذاشت باقی بماند بغضی که می آورم را
حتی اگر دانه ای هم گندم برایم نریزی
جایی ندارم بریزم جز صحن هایت پرم را
هر بار مشهد می آیم، انگار بار نخست است
هی ذوق دارم ببینم گلدسته های حرم را
طرحواژه را در بلاگ دنبال کنید |